keysan | دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۵۳ ب.ظ
آب دهان من خودش اصلا شراب بود
مستی من بدون حساب و کتاب بود
هرچند در حرم فوران کرده ام ولی
از اولش دلم پر حرف مذاب بود
این مملکت به یمن شما شد ولایتی
این صحن کهنه، روز ازل انقلاب بود
...سید علی به اشک حرم را دوباره شست
اشکی که شور بود ولی خود گلاب بود
شاید میان حال خودش روضه خوانده بود
شاید گریز روضه ی او بوتراب بود
... حیدر به اشک، فاطمه را غسل می گرفت
امرش سکوت بود، و کارش شتاب بود
"دستش کجا رسید که دادش بلند شد"
زهرا کبود بود، علی دل کباب بود... روح اله اسماعیلی

<